کلبه چوبی

یک پنجره برای من کافیست

کلبه چوبی

یک پنجره برای من کافیست

!

امروز فقط یه روزی بود که باید میگذشت...... یه روز ساده...... نه خوب ...... نه بد..... یه جورایی خنثی بود.....  

دوباره دوران زندگی خفاشگونه شروع شد... شبا تا نزدیکای صبح بیدار و روزا تا نزدیک ظهر خواب......!

 

 

چه تو قصه چه حقیقت...یکی بود یکی نبوده... غصه ی تلخ جدایی...کار دنیای حسوده...آخر حکایت عشق...نرسید کلاغ به خونه... شده این پایان کهنه...واسه دنیا یه بهووووووووووووونه!

از وقتی که این سی دی ایروبیک رو از اینترنت سفارش دادم و به دستم رسیده دارم هر روز همراه باهاش ورزش می کنم،الان کاملا موافقم با اونایی که می گن ورزش آدمو شاد می کنه. 

 

صب با تاکسی رفته بودم خرید.راننده تاکسی از وقتی سوار ماشینش شدم تا وقتی به مقصدم رسیدم یکبند حرف زد. گوش هام هنوز هم خسته اند.  

 

امروز یه روز خسته کننده بود.حوصله کارایه خونه و حرف زدن باکسی رو ندارم!